معرفت الله - بخش دوم
وَ نِظَامُ تَوْحِیدِ اللَّهِ تَعَالَی نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ الْعُقُولِ أَنَّ کُلَّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ مَخْلُوقٌ وَ شَهَادَةِ کُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّ لَهُ خَالِقاً لَیْسَ بِصِفَةٍ وَ لَا مَوْصُوفٍ
نظام توحید خداوند متعال یعنی نفی صفات از او،چون عقل شهادت می دهد که هر صفت و موصوفی مخلوق هستند؛ وهر موصوفی شهادت می دهد که خالقی دارد که آن خالق نمی تواند خود صفت یا موصوف باشد.
توضیح:
قبلا گفتیم که برای رسیدن به معرفت الهی اولین قدم توحید است. و اولین قدم توحید نفی کردن هرگونه صفت است از خداوند. چون وصف نشان دهنده محدودیت و قید است و محدودیت ملازمه عاجز بودن است. وهمه موجودات در هر عالَم و هر مرتبه ای فقیر و عاجز بوده و تنها بی نیاز حقیقی خداوند متعال است.
برای توضیح بیشتر عوالم چهارگانه را به طور خلاصه معرفی می کنیم:
1- عالم ناسوت (ماده): همین عالم مادی و قابل لمس که بسیار محدود بوده محدودیت جسم، زمان، مکان، ماده، نیرو و… که کلیه جمادات در آن به سر می برند.
2- عالم ملکوت: موجودات در این عالم به نام ملائکه نامیده شده و از ماده و تجسد بالاتر و از حدود و قیود عالم مادی برکنار بوده و در محدوده جسمانیت لطیف و روی وظایف مخصوص و مناسب خود زندگی میکنند.
3- عالم جبروت: موجودات در این مرتبه را عقول یا ارواح می نامند و در اینجا حدود جسمانی به طور کلی نیست و هیچ گونه قید و حد خارجی وجود ندارد و محدودیت در این عالم به حدود ذاتی است و هر کدام در محدوده ذات معین و مشخص و با نیروی محدود ذاتی وجود دارند.
4- عالم لاهوت: در این عالم هیچ گونه قید و حد و محدودیت و ضعف و فقری نیست، اینجا مبدء موجودات و أول و آخر مخلوقات و نور عوالم وجود و عالم وسیع بیپایان و نامتناهی و نامحدود است.
واضح است که هر چه عالم محدود تر باشد، فقر و نیاز بیشتر بوده و وجود داشتن آن موجود ضعیف تر است و بالعکس.
لذا کوچکترین حد و قید و توصیف و تعریفی را نمی توان برای ذات مطلق و نور نامحدود حضرت حق قائل شد و بهترین تعریف و توصیف او این است که بگوییم: او نور مطلق نامحدود است.
هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ - 3/57.
و اجمال این جمله کریمه: همان - نور مطلق نامحدود و نامتناهی خواهد بود. که قلم از شرح آن عاجز است.
برای همین است که گفتیم خداوند وصف نشدنی است چون با توصیف کردن او گونه ای شرک در گوشه های ذهن و دل به وجود آمده و توحید خدشه دار می شود. پس پایه و اساس توحید، یعنی نفی صفات است. و این همان کلام امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نهج البلاغه است که فرمودند: وَ کَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ یعنی کمال اخلاص برای پروردگار نفی صفت از اوست.
اما اینکه می بینیم در قرآن و کلام معصومین (علیهم السلام) برای باری تعالی صفاتی آورده شده است، باید گفت که این صفات عین ذات پروردگار است. بلا تشبیه مثل اینکه بگویم «من وجود دارم» یا « من زنده هستم».
خلاصه اینکه نمی توان عالم لاهوت را با صفاتی از عوالم پایین تر توصیف کرد ولی توصیفاتی از سنخ همان عالم، عین خود اوست چون خداوند همه عالم لاهوت را پر کرده است و صفات او عین ذات اوست.