عشق بازی با خدا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

قصه خاله سوسکه : مشاغل

24 آبان 1395 توسط گمنام

حتما همه قصه خاله سوسکه را بچگیهامون شنیدیم.

این یه نسخه جدیده که بیشتر برای آموزش مشاغل کاربرد داره.

مادران عزیز میتونن هر شغلی را که دوست داشتن کم یا به قصه اضافه کنند. حتما لحن گفتار و شعر گونه خوندن قصه و تغییر صوت و … همه کارهای قشنگیه که مادرها برای دلبنداشون انجام میدن.

نکته های آموزنده: فعالیت. پویایی. کمک به همنوع. در آمد حلال. کمک به والدین. انتخاب شغل. آشنایی با مشاغل. آموزش غیر مستقیم حیا و حجاب و… البته حتما خلاقیت مادران گرانقدر سرزمینم خیلی بیشتر از بنده است.

تقدیم به مادر عزیزم.

**** 

یکی بود یکی نبود. یه خاله سوسکه بود که با پدرش زندگی می کرد. پدرش پیر بود و درآمد زیادی نداشت برای همین خاله سوسکه تصمیم گرفت برای کمک به پدرش کار کنه.

یه روز به پدرش گفت که میخوام برم مسافرت.

پدرش هم گفت کجا میری؟ برای چی میخوای بری؟

خاله سوسکه گفت: میخوام برم کار بکنم تلاش کنم نون حلال دربیارم به دیگران کمک کنم و بیام.

پدرش گفت خوب برو. فقط زود برگرد.

خاله سوسکه  چادرش رو سرش کرد و کفشهاش و پوشید و از پدرش خدا حافظی کرد و رفت.

رفت و رفت تا رسید به مغازه قصابی.

آقاقصابه گفت: خاله سوسک نازنازی. کفش قرمزی. کلاقزی. پوست پیازی. چادر عربی. از این ورا کجا میری؟

خاله سوسکه گفت: میروم در همدون کار بکنم تلاش کنم نون حلال دربیارم به دیگران کمک کنم و بیام.

آقا قصابه گفت: میخوای بیای پیش من کار کنی؟

خاله سوسکه گفت: کار شما چطوریه؟

آقا قصابه گفت: ما گوشت داریم. خورد میکنیم. چرخ میکنیم و به مردم میفروشیم.

خاله سوسکه گفت: نه نه اینا کار مردهاست. از آقا قصابه خدا حافظی کرد و رفت.

رفت و رفت و رفت. تا رسید به نجاری.

آقا نجاره گفت: خاله سوسک نازنازی کفش قرمزی کلاقزی پوست پیازی چادر عربی از این ورا کجا میری؟

خاله سوسکه گفت: میروم در همدون کار بکنم تلاش کنم نون حلال دربیارم به دیگران کمک کنم و بیام.

آقا نجاره گفت: میخوای بیای پیش من کار کنی؟

خاله سوسکه گفت: کار شما چطوریه؟

آقا نجاره گفت: ما اینجا چوب میبریم. میخ میزنیم. میز میسازیم. تخت و کمد درست میکنیم.

خاله سوسکه گفت: نه نه اینا کار مردهاست.  از آقا نجاره خدا حافظی کرد و رفت.

رفت و رفت و رفت. تا رسید به بقالی.

آقا بقاله گفت: خاله سوسک نازنازی کفش قرمزی کلاقزی پوست پیازی چادر عربی از این ورا کجا میری؟

خاله سوسکه گفت: میروم در همدون کار بکنم تلاش کنم نون حلال دربیارم به دیگران کمک کنم و بیام.

آقا بقاله گفت: میخوای بیای پیش من کار کنی؟

خاله سوسکه گفت: کار شما چطوریه؟

آقا بقاله گفت: ما اینجا شیر داریم. ماست داریم پنیر داریم. کره و مربا میفروشیم.

خاله سوسکه گفت: نه نه من این کارو دوست ندارم. از آقا بقاله خدا حافظی کرد و رفت.

رفت و رفت و رفت. تا رسید به خیاطی.

خانم خیاطه گفت: خاله سوسک نازنازی کفش قرمزی کلاقزی پوست پیازی چادر عربی از این ورا کجا میری؟

خاله سوسکه گفت: میروم در همدون کار بکنم تلاش کنم نون حلال دربیارم به دیگران کمک کنم و بیام.

خانم خیاطه گفت: میخوای بیای پیش من کار کنی؟

خاله سوسکه گفت: کار شما چطوریه؟

خانم خیاطه گفت: ما اینجا پارچه داریم. متر میکنیم و میبریم. لباس میدوزیم و به مردم میفروشیم.

خاله سوسکه گفت: آره من این کارو دوست دارم. نشست پیش خانم خیاطه و ازش خیاطی یاد گرفت و شروع کرد به کار کردن. چند وقتی کار کرد. و کمی پول جمع کرد.

تا اینکه یه روز از خانم خیاط اجازه گرفت که بره به پدرش سر بزنه.

توی راه یه مرد فقیری رو دید بهش کمک کرد و بعدش هم بهش گفت اگه میتونی برو کار کن و تلاش کن. نون حلال سختی داره ولی شیرینیش خیلی بیشتره.

رفت و رفت تا رسید به خونشون. پدرش از دیدن خاله سوسکه و اینکه اینقدر دختر خوبی داره خیلی خوشحال شد.

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 2 نظر

کلیدواژه ها: خاله سوسکه داستان کودک قصه خاله سوسکه قصه های قدیمی قصه های کهن قصه کودکان

موضوعات: داستان لینک ثابت

نظر از: پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو] 
  • ₪ آموزش وبلاگ نویسی و پشتیبانی کوثر بلاگ ₪
  • فراخوان ها و مسابقات کوثر بلاگ

سلام و احترام
جالب بود. با قصه خاله سوسکه که بزرگترای ما می گفتن کمی فرق داشت. خاله سوسکه ما وقتی باباش کار می کرد آشپزی می کرد و …
کاش دایی سوسکه بود شاید وجهه دورگردی و از این شهر به آن شهر و خرجی اوردن برای خانواده حقیقی تر میشد. البته بنده با روحیات کودکان و اثر پذیری و نوع نگاهشان آشنایی ندارم حتما کار حساب شده است.
موفق باشید.
————
http://farakhan.kowsarblog.ir/arbaeen1
———–
http://farakhan.kowsarblog.ir/arbaeen4
————
http://farakhan.kowsarblog.ir/ketab1

1395/08/24 @ 20:49
نظر از: گمنام [عضو] 
  • عشق بازی با خدا

خیلی زیبا بود در عین سادگی وکوتاهی مضامین خوب واسلامی آموزش داده شده.ریتمیک هم هست اما به نظرم اگر خاله سوسکه به شخصیت دیگه ای تبدیل بشه اثرش بیشتره.سوسک نماد وحشتی مخصوصا زنانه است .فرض کنید یه چادر عربی سیاه هم سرش کنه هم قداست به نوعی زیر چادر میره .هم بچه ها چون سوسک ر.و دوست ندارن فکر میکنن ایرادش از چادره.اگه قراره از حیوانات وحشرات استفاده بشه به نظرم پروانه حشره مناسب وخوبیه که بالهای خوشکل ورنگیش به عنوان چادر معرفی بشه تا القا بشه که چادر زیباست.چادر باعث رشده.وبا حجاب اوج میگیریم.در کلمات آقایان مشاغل هم زیاد به حریم ها توجه نشده.نازنازی.و…البته میدونم خیلی سخت گیرانه شد اما برای نگاه پسران امروزمون به زن نگاه جنسیتی وسطحی نشه بهتره به صفاتی مثل مودب بودن سوژه،با متانت راه رفتن.آرام صحبت کردن.سربه زیر بودن و… اشاره وتوجه داده شود ولی در کل عالی بود.فکرتون بسیار زیبا بود.ومضامین عالی بود .سپاس که دغدغه مند هستید

1395/08/24 @ 10:06


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

سلام به شما مخاطب عزیز امیدورام با مشاهده این وبلاگ یکی از مخاطبین همیشگی اون بشید. اگر انتقاد یا پیشنهادی داشتید می تونید با ارائه اون در قسمت نظرات، به بهبود اون کمک کنید. متشکرم

موضوعات

  • همه
  • دلنوشته
  • رساله معرفه الله
  • سیاسی
  • مناسبتی
  • داستان
  • آشپزی
  • آنچه یک مادر باید بداند
  • پژوهشی

جستجو

آرشیوها

  • آبان 1400 (1)
  • اسفند 1397 (1)
  • بهمن 1397 (1)
  • شهریور 1397 (2)
  • دی 1396 (1)
  • اردیبهشت 1396 (2)
  • بهمن 1395 (1)
  • دی 1395 (2)
  • آذر 1395 (4)
  • آبان 1395 (2)
  • شهریور 1395 (2)
  • مرداد 1395 (1)
  • بیشتر...

خبرنامه

آمارگیر وبلاگ

کاربران آنلاین

  • مدرسه علمیه امام خمینی ره رباط کریم
  • أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ
  • نورفشان
  • نویسنده محمدی
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس